ایوان خانه مهر - معرفی پیتر زومتور

پیتر زومتور در سال ۱۹۴۳، در باسل سوییس به دنیا آمد و پس از فراگیری کابینت سازی نزد پدر، ابتدا در زادگاهش و سپس در انستیتو Pratt نیویورک، به تحصیل در رشته معماری پرداخت.
او پس از بازگشت به سوییس، در سال ۱۹۶۷ در دپارتمان حفاظت از بناهای تاریخی استخدام شد و در سال ۱۹۷۹، آتلیه خویش را درHaldenstein تاسیس کرد، خلوتگاهی کوهستانی که هنوز، با ۱۵ نفر کارمند، در آن کار میکند. زومتور از سال ۱۹۹۶، استاد آکادمی معماری دانشگاه ایتالیایی سوییس است و در انستیتو معماری کالیفرنیای جنوبی در لس آنجلس (۱۹۸۸)، دانشگاه فنی مونیخ (۱۹۸۹) و مدرسه طراحی دانشگاه هاروارد (۱۹۹۹) نیز به عنوان استاد میهمان، به تدریس پرداخته است.
اگرچه اکثریت کارهای پیتر زومتور در سوییس قرار دارند، اما در کارنامه کاری او، پروژههایی در آلمان، اتریش، هلند، انگلستان، اسپانیا، نروژ، فنلاند و
ایالات متحده نیز دیده میشود.
مشهورترین اثر زومتور، حمام آبگرم در والز سوییس (۱۹۹۶) است که از سوی رسانه ها، به عنوان شاهکار او یاد شده است. معماری پیتر زومتور نشان میدهد که معماری هم یک هنر است و هم یک فن.زمینه های فلسفه طراحی او را میتوان در دورانی جستوجو کرد که نزد پدرش به فراگیری کابینت سازی مشغول بود.
او معماری را به عنوان یک کاردستی میبیند و از دفتر طراحیاش با عنوان یک آتلیه یاد میکند و در مقایسه با دیگر معماران مشهور بین المللی، با تمرکز بر یک یا دو پروژه، بطور همزمان، از تبدیل شدن به یک مدیر شرکت یا بازگشایی شعبه های جهانی برای دفتر خود اجتناب کرده است.

زومتور با دقت و پشتکار زیاد و گاهی اوقات با دستان خود، پروژه های اغلب کوچکش را در یک حوزه جغرافیایی محدود اجرا کرده و شخصیت یک معمار عملگرای طرفدار محیط زیست را، به جای یک معمار ستاره و مشهور، از خود به نمایش گذاشته است. کار زومتور، ریشه در فلسفه فرهنگ محلی و منطقه ای دارد که زمان و تداوم جنبه های مهم آ را تشکیل میدهند.

۱. خلق اتمسفر حسی-احساسی و تسخیر وجود تام انسان
پیتر زومتور را در کنار معمارانی چون سیگورد لورنتس و آلدو فان آیک می‌توان از آن جمله معمارانی قلمداد کرد که آثارشان بازتاب احساسات عمیق انسانی است و سرشت تام وجودی مخاطب را درگیر می‌کنند. به قول یوهانی پالاسما آثار آنان تشعشعی مقتدرانه از عمق احساس است؛ پروژه‌های آنان ضرورتاً پرداخت زیبایی شناسانه نشده است اما احساسات مخاطب را برمی‌انگیزد، او را به فکر وامی‌دارد و پرسش‌هایی بی‌پاسخ را در ذهن مردم مطرح می‌کنند(پالاسما، ۱۳۹۲: ۱۲۳). زومتور خود نیز بر این امر صحه می‌گذارد و بیان می‌کند به‌دنبال خلق «حسی» در فضاست که فراتر از اصول و فرمول‌های ترکیب‌بندی است. (زومتور، ۱۳۹۴: ۱۵). او خود را ملزم به استفاده از «بساوش‌پذیری»، «بو» و «کیفیت صوتی مواد» می‌داند (همان‌جا). وی معتقد است «اثر معماری تنها زمانی می‌تواند از کیفیت‌های اثر هنری برخوردار باشد که ترکیب فرم‌ها و محتوایش اتمسفر پرقدرتی بیافریند که بتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد» (همان: ۲۵) و زمانی این تأثیرگذاری تام و تمام است که اثر بتواند کل سرشت وجودی انسان را اعم از ادراکات حسی پنج گانه او و جان وی را تسخیر کند. وی در تأملاتش کیفیت چندلایه فضاهایی را تشریح می‌کند که در آن‌ها جای گرفته و آن فضا نیز در وجودش جای گرفته است.
امر دیگری که زومتور بر آن پای می‌فشارد، «احساس» یا «حس مشترک» میان آدمیان است و بیان می‌کند خواهان معماری‌ای است مبتنی بر فهم همگانی و احساس مشترک(همان: ۳۰)؛ همان چیزی که کریستوفر الکساندر اعلان می‌کند و زومتور به اندیشه‌های وی ارجاع می‌دهد. به باور زومتور «فرایند طراحی بر تعامل دائمی عقل و احساس استوار است»(همان: ۲۶) وی معتقد است احساس‌ها، علایق، اشتیاق‌ها و عواطف پدیده‌هایی موجودند و می‌خواهند تبدیل به فرم شوند. وظیفه معمار، تبدیل آن‌ها به فرم با گذار از «عقل انتقادی» است که قدرت تمییز و ارزیابی دارد. هر چند وی تأکید می‌کند «بن‌مایه هر طرح معماری موفق، بر مبنای احساس و شهود شکل می‌گیرد»(همان: ۲۶).
۲. زمان، زندگی و تجربه زیسته
پیتر زومتور تجربه فضای معماری و شهر، به‌ویژه تجربه‌های نخستین، را در خلق فضای مقهورکننده بسیار مؤثر می‌داند و می‌نویسد: «همه ما معماری را به‌طور حسی درک کرده‌ایم. فهم ما از معماری در تجربه‌های آغازین ما ریشه دارد. ریشه‌های فهم ما از معماری در کودکی و جوانی ما قرار دارد»(همان، ۷۵). نکته‌ای زومتور بر آن انگشت تأکید گذاشته است، «نخستین تجربه‌های ناآگاهانه» ما از فضای زیسته طبیعی و ساخته‌شده و نقش آن‌ها در فهم شهودی عالم و رسوب‌شان در وجود آدمی به‌مثابه مبنای سنجش است. خاطرات دوران کودکی از خانه و فضای شهر و دریافت‌های ادراکی آن، در اندیشه‌های پیتر زومتور نیز مانند بسیاری دیگر از اندیشمندان سده بیستم منبع موثق تعریف «فضای ساخته شده» و معیار شاعرانگی و اصالت وجودی آن است.
زومتور معتقد است «دانشجویان باید بیاموزند که تجربه‌های زیسته خود را مبنای طراحی‌شان قرار دهند(همان‌جا). او می‌گوید باید فضاهایی که در آن‌ها زیسته‌ایم به‌یاد آوریم و از خود بپرسیم چه چیز آن فضا ما و احساس ما را تحت تأصیر قرار داده است. در صورت یافتن آن، هیچ چیز موثق‌تر از آن نیست. او تجربه کردن‌ را تجربه با تمام وجود می‌شناسد و می‌نویسد: «تجربه‌ کردن عینی معماری یعنی لمس‌ کردن، دیدن، شنیدن و بوییدن کالبد آن»(همان: ۷۶).

۳. معماری سکوت: معماری آرمانی
سکوت در بناها، وجه مهمی از معماری زمتور است. وی با نقد معماری خودنما، ابراز می‌دارد که معماری خوب باید پذیرای مخاطب باشد و اجازه دهد تا او در آن سکونت کند و تجربه‌اش کنند نه اینکه با خودنمایی و حرافی حضورش را بر مخاطب تحمیل کند. وی می‌نویسد: «تصور محبوب من از معماری، طراحی و ساختن بنایی است که وقتی ساخته شد، من به‌عنوان طراح عقب بنشینم و بنایی به جا بگذارم که تجلی خالص ذات خود باشد و به‌عنوان جزئی از جهان چیزها در خدمت سکونت کردن باشدو بی‌نیاز از سخنوری من روی پای خود بایستد»(همان: ۴۱).

به باور زومتور «بناها می‌توانند سکوتی زیبا داشته باشند، سکوتی که آن را با مفاهیمی چون آرامش درونی، حضور و یکپارچگی، گرما و حس‌برانگیزی، تجلی ذات خود بودن و بازنمود چیزی نبودن» پیوند می‌زند(همان: ۴۱). وی می‌گوید: «من به صدای فضا گوش می‌دهم، به صداهایی که مواد و سطوح بر اثر تماس و ضربه ایجاد می‌کنند، به سکوت به‌عنوان پیش‌شرط شنیدن»(همان: ۹۶). به این ترتیب مفهوم سکوت سه وجه متمایز در آثار او پیدا می‌کند. نخست سکوت طراح و سخن‌ گفتن بنا و دیگری خلق سکوت در فضا و سوم، به سکوت در آوردن مخاطب تا بنا را با گوش جان بشنود.